مصطفی بزرگی ::
شنبه 85/5/28 ساعت 4:45 عصر
راز زندگی
در افسانه ها آمده روزی که خداوند جهان را آفرید
فرشتگان مغرب را به بارگاه خود فراخواند
و از آنها خواست تا برای پنهان کردن راز زندگی پیشنهاد بدهند
یکی از فرشتگان به پروردگار گفت: آن را در زمین مدفون کن
فرشته دیگری گفت آن را در زیر دریاها قرار بده
سومی گفت راز زندگی را در کوهها قرار بده
ولی خداوند فرمود اگر من بخواهم به گفته های شما عمل کنم
فقط تعداد کمی از بندگانم قادر خواهند بود آن را بیابند
در حال که من می خواهم راز زندگی در دستر س همه بندگانم باشد
در این هنگام یکی از فرشتگان گفت فهمیدم کجا ای خدای کهربان
راز زندگی را در قلب بندگانت قرار بده
زیرا هیچکس به این فکر نمی افتد که برای پیدا کردن آن باید به قلب
و درون خودش نگاه کند و خداوند این فکر را پسندید
عاشق بمان
مهم این نیست که هستی آن چه اهمیت دارد این است که همیشه
عشق بورزی و آن چه تو را باید شادمان کند این است که روزت
را با عشق آغاز کنی و شب هنگام با یاد عشق سر به بالین بنهی
محبت و صداقت باید هسته مرکزی همه کارهای تو باشد و از درون
و برون یکی شوی مثل نفس کشیدن که همه اعضا با هم به اتحاد
می رسند در رساندن دم به بازدم
عشق گوهری است بس زیبا و فریبا و هنرمند واقعی در زندگی
کسی است که با تراش محبت و صداقت آن را چونگینی برانگشت
عشق روح خود کند .
کسی که موهبت عشق را باور دارد و به خاطر آن به تمنای نفس
پشت می کند در واقع خدا را شناخته و با توسل به عشق الهی
خود را از هر رویدادی نا خوشایندی دور می کند
در گنجینه روزگار رازی با ارزش تر از مهر ورزیدن نخواهی یافت
و هیچ چیز درد دنیا بر مسندی بالا تر از نوز محبت بر قلب کسی
نمی نشیند خدا خود مظهر عشق و بخشش است و فقط با یک زبان
باید بااو سخن گفت زبان دل مهربان زبان دل بخشنده و بی کینه ....
هیچ به این اندیشیده ای که به نام خدا چه کارها را نمی توان کرد
آری تو نمی توانی بگویی به نام خدا اما کینه دوست را به دل بگیری
تو نمی توانی بگویی به نام خدا اما به وفاداری دوست توجه نکنی
تو نمی توانی بگویی به نام خدا اما آبروی دوست را بر باد دهی و
ویرانش کنی
در یاب که اگر به نام خدا می گوییی یعنی عاشقی و عاشق یعنی
ع:عطر وجودت روح نوازاست
ا:ایثار مثل زدنی است
ش:شهره به مهربانی داری و...
ق:قناری خوش الحان روضه رضوانی
حالا بگو چه کم داری؟
مطمئن تر از این کشنی چه دیده ای که از دریای مهر ورزی می هراسی ؟
قسم به هر چه درد منده در این دنیاست عاشق بمان
به سوز دل عاشق که تنها مرهم زخم دل تنهای دوست توی
عاشق بمان محبت کن و بدون چشمداشت ببخش
دل را به خدا بسپار برایش دلبری کن آری با مهربانی توجه اش
را به خودت جلب کن با عفو وراهایی نگاهش را معطوف خود کن با
خیر خواهی درهای رحمتش را به روی خود بگشا و در انوار نورانی
حکمت الهی اش غر ق در سرور شو این عطر مشام انگیز الهی
بر روح و روان تو به خیر و خوشی باد ..
نوشته های دیگران()